و دلتنگی هایی که دلم را خسته میکند از این خستگی های تکراری...

سلام

بهار فصل زیبایی هاییست که روح انسان را میپرورد و این من هستم که روحم را پرواز میدهم در آسمان اندیشه های زندگیم .

اما گذر ابر ها بر این دشت بیکران آسمان ، پرده ای خاکستری رنگ بر روی چشمانم میکشد و خسته ام میکند.خسته...

و همین خستگی ها بر دلتنگی هایدلم می افزاید .

چند روز پیش که با سرویس به خانه بر میگشتم از کنار میدانی گذشتیم و آنجا بود که فهمیدم عطر گل چیست .روحم تازه شد از بوی دل انگیزی که تا به حال به آن توجهی نمیکردم.اما پس از چند ثانیه آن عطر دل انگیز و روح نواز وجودم دیگر نبود و من دلتنگ دوباره بودنش

و آنجا بود که فهمیدم بهار هم فصلیست که بر دلتنگی های خسته ی دلم می افزاید...



[ پنج شنبه 96/2/21 ] [ 5:27 عصر ] [ tasnim bahar ]

و زندگی همین است...

زندگی فقط زنده بودن نیست ،زندگی هنگامی معنا میشود که لبخند از درخت سر به فلک کشیده ی مهر شکوفه میدهد

و هنگامی زندگی معنای واقعی خودش را پیدا میکند که قطره های اشک آبشار غم هر کدام رنگین کمانی شوند هفت رنگ که سر تا سر آسمان پنجره ی ذهنت را رنگ آمیزی کند و زندگی همین است.

زندگی را میتوان آسان تر از سخت های سخت معنا کرد.

زندگی را میتوان همان طوری که در دشت سبز قلبت پر گل میبینی ،

پر از گل بیافرینی و زندگی را هر طور که پرستو ی ذهنت به سوی هدف پرواز میکند؛

                                                                                                     پرواز دهی...

" زندگی همین است .همین که نفس بکشی ، نگاه کنی و از پنج احساس وجودت به درستی استفاده کنی."

 



[ شنبه 95/10/25 ] [ 8:0 عصر ] [ tasnim bahar ]

تشنه ی چه هستی؟

می پرسم :تشنه ی چه هستی ؟

می گوید: آب وجودم چند وقتی است به خشکی گراییده است.

می پرسم : چرا؟

جواب نمی دهد.

از نگاهش می فهمی می خواهد حرف بزند. به او که نگاه می کنی ، چشمان درشت و سبز رنگش خیلی بیابانی است اما جذاب. اما چه می خواهد بگوید؟من که نمی دانم.

هر قدم که به جلو برمیدارم ،ترس را در چشمانش  بیشتر احساس می کنم. نمی دانم چرا...

به کنارش میروم در کنارش می نشینم و دستم را دور گردنش می اندازم و با لحنی مهربانانه و با تمام و عمق وجودم از او می پرسم : چیزی می خواهی بگویی؟

چشمانش را می بندد ؛ سرش را تکان می دهد و با آهی می گوید :یک چیز دئر من نیست.

می گویم ک این چه حرفی ؛ تو از نظر من خیلی کامل هستی . چه از نظر اعتقادی و چه از نظر نسانیت و چه از نظر عقل و شعور .

سرش را پایین می اندازد و می گوید: نه ؛    چیز مهمی در من گم شده است .

می گویم : نمی فهمم واضح تر بگو

میگوید : تشنه ام.

می پرسم :تشنه ی چه هستی ؟

می گوید: آب وجودم چند وقتی است به خشکی گراییده است .

می پرسم :چرا؟

جواب نمی دهد. من دوباره می پرسم

با چشمان سبز رنگش می گوید: آب وجودم مهرم است .

من که تازه متوجه شده ام ،می گویم : مهرت را می گویی ؟اما تو که خیلی مهربانی . چگونه این حرف را میزنی؟

می گوید: تشنه ی مهر هستم. مهر در من خشک شده است و هرچه با کندن چاه در قلبم دنبالش گشتم ، نیافتمش . در درونم خشکسالی آمده است . تو نمی دانی کجا می توانم آن را پیدا کنم؟

 

 

می گویم   :    همین الان درون قلبت شکوفه کرد...

 



[ یکشنبه 95/3/30 ] [ 3:1 عصر ] [ tasnim bahar ]

قلم من

بیا برویم این زندگی خالی است . اما... نه نه نه! هرچه فکر می کنم تمام احساساتکم در این دنیا است. تمام عشق ورزیدن ها ، تمام محبت جستن ها و تمام دل جویی هایی که هدیه میکند به من آرامم را .

 نگاه کردن ؛ نگاه کردن فعلی است که در هر زمانی می گنجد . منظورم زبان های بی  زبانی است که هر نوزادی هم آن را می فهمد .

نگاه ها هم می چرخند ... هم با لبخند و هم با گریه ، هم با اخم و هم با ...

و نگاه ها هستند که زندگی را می چرخانند. احساس نگاهم تلاطم موجواره ی زندگی را در چرخش نگاه می بیند. و چشمانم هستند که نگاه میکند. اما نگاه هایی متفاوت

نگاه هایی از جنس آرامش و نگاه هایی که شاید خاطراتی بسازند تا ابد که در گردویی بماند و شاید آن نگاه ها را که در صندوقچه ای حبس شده اند ،با شکاف دیوار و حتی صدایی آشنا از جلوی چشمان بگذراند.

نگاه هایی از جنس مهر و نگاه هایی از جنس هیاهو . همان گاه است که بغض دلم می شکند و باز نگاه احساسم تکه ابر های به باران نشسته ی خود را به هم می زند . آنگاه  می بارد نگاه احساسم . و همان موقع است که حس می کنم موج های خروشان زندگی ام را .

موج هایی به بزرگی یک آسمان ابر که احساسم  را به گریه وا می دارد.

پس بیا نرویم تا احساسم هم همراهم باشد و البته نگاه هایی به رنگ های فیروزه ای که در خاطرم برای همیشه می ماند .

بیا نرویم تا موج ها از باریدن نگاه احساساتی ام خجالت بکشند.

بیا نرویم تا زندگی ؛        لبخند هایی از جنس آرامش به ما بزند.

بیا نرویم تا...



[ چهارشنبه 95/2/29 ] [ 6:34 عصر ] [ tasnim bahar ]

ب,ی عیدی بوی شادی بوی ...

سلااااااااااام

سلامی به تازگی بهار 95

امیدوارم روزاتون خوش و نوروزتون همیشه به شادی برپا باشه

سال نو مبارک

 

 



[ شنبه 94/12/29 ] [ 1:29 عصر ] [ tasnim bahar ]

برچسب‌های وب

دیگر امکانات


بازدید امروز: 32
بازدید دیروز: 17
کل بازدیدها: 11567

پیوندها

سایت آوازک

طراح قالب: آوازک

[ طراح قالب: آوازک ]